English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
executive committee U هیات اجرایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transfer order U دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
viruses U برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
virus U برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
mission U هیات اعزامی هیات تبلیغی
missions U هیات اعزامی هیات تبلیغی
summings up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
executives U اجرایی
executive U اجرایی
administrant U اجرایی
ministerial U اجرایی
administrative U اجرایی
executive program U برنامه اجرایی
executive routine U روال اجرایی
executive agent U شعبه اجرایی
executive agent U عامل اجرایی
executional requirement U شرائط اجرایی
executing agency U شعبه اجرایی
execute statement U دستور اجرایی
execute statement U حکم اجرایی
executable statement U جمله اجرایی
technical U اصولی اجرایی
e. power U نیروی اجرایی
command of execution U ریاست اجرایی
executive system U سیستم اجرایی
feasability study U مطالعات اجرایی
functional team U تیم اجرایی
operating program U برنامه اجرایی
operating agency U قسمت اجرایی
sanctions U ضمانت اجرایی قانون
tax administration U مسائل اجرایی مالیات
executive by law U ایین نامه اجرایی
escrow U اجرایی پیدا میکند
nonexecutable statement U جمله غیر اجرایی
proctor U مدیر اجرایی دانشگاه
cryptochannel U سیستم اجرایی رمز
sanctioning U ضمانت اجرایی قانون
sanctioned U ضمانت اجرایی قانون
it is not protected by sanctions U ضمانت اجرایی ندارد
sanction U ضمانت اجرایی قانون
sanctioning U ضمانت اجرایی معین کردن
executives U افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
Politburo U کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
sanction U ضمانت اجرایی معین کردن
registers U ذخیره موقت دستورات اجرایی
operand U دستور اجرایی عمل کننده
registering U ذخیره موقت دستورات اجرایی
executive U افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
register U ذخیره موقت دستورات اجرایی
sanctions U ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned U ضمانت اجرایی معین کردن
Politburos U کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
command of execution U فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
self- U برنامه کامپیوتری که حاوی دستورات اجرایی برای کاربر است
bodies U هیات
party U هیات
mission U هیات
missions U هیات
board U هیات
council U هیات
councils U هیات
boarded U هیات
corps U هیات
body U هیات
executive commission U هیات رئیسه
fact finding body U هیات تحقیق
legislative assembly U هیات مقننه
selection board U هیات گزینش
managing committee U هیات رئیسه
juries U هیات منصفه
managing committee U هیات مدیره
executive committee U هیات رئیسه
managing commission U هیات مدیره
executive commission U هیات مجریه
council of ministers U هیات وزرا
council of ministers U هیات وزیران
consular corps U هیات کنسولی
the ministry U هیات وزیران
cabint U هیات وزرا
board of trutees U هیات امنا
board of directors U هیات نظار
board of directors U هیات مدیره
board of conciliation U هیات مصالحه
arbitral tribunal U هیات تحکیم
board of trustee U هیات امناء
directorate U هیات مدیره
juries U هیات داوران
deputations U هیات نمایندگان
delegations U هیات نمایندگان
governing body U هیات حاکمه
governing bodies U هیات حاکمه
legislatures U هیات مقننه
legislature U هیات مقننه
deputation U هیات نمایندگان
delegation U هیات نمایندگان
sovereigns U هیات رئیسه
sovereign U هیات رئیسه
cabinets U هیات دولت
cabinet U هیات دولت
directorates U هیات مدیره
jury U هیات منصفه
diplomatic corps U هیات دیپلماتیک
jury U هیات داوران
diplomatic corps U هیات سیاسی
grand juries U هیات منصفه عالی
diplomatic bady U هیات سیاسی نمایندگان
foremen U سخنگوی هیات منصفه
juror U عضو هیات منصفه
jurors U عضو هیات منصفه
diplomatic body U هیات نمایندگان سیاسی
constituencies U هیات موکلان یک حوزه
forewoman U سخنگوی هیات منصفه
award U حکم هیات داوری
officers U عضو هیات رئیسه
officer U عضو هیات رئیسه
constituency U هیات موکلان یک حوزه
awards U حکم هیات داوری
awarding U حکم هیات داوری
awarded U حکم هیات داوری
verdicts U تصمیم هیات منصفه
head of the mission U رئیس هیات اعزامی
chairman of the board of directors U رئیس هیات مدیره
election of the committee U انتخابات هیات رئیسه
diplomatic corps U هیات نمایندگان سیاسی
grand jury U هیات منصفه عالی
chairmen U رئیس هیات مدیره
chairman U رئیس هیات مدیره
benches U هیات قضات محکمه
bench U هیات قضات محکمه
Privy Council U هیات مشاورین سلطنتی
law of pragnanz U قانون هیات گرایی
jury man U عضو هیات منصفه
cabinet council U جلسه هیات وزیران
foreman U سخنگوی هیات منصفه
verdict U تصمیم هیات منصفه
member of the jury U عضو هیات منصفه
verdicts U رای هیات منصفه
verdict U رای هیات منصفه
delegations U اعزام نماینده هیات نمایندگی
returning U گزارش نهایی هیات تحقیق
returns U گزارش نهایی هیات تحقیق
order in council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
returned U گزارش نهایی هیات تحقیق
return U گزارش نهایی هیات تحقیق
challenging a juror U جرح عضو هیات منصفه
bar council U هیات مدیره کانون وکلا
selections U دسته یا هیات انتخاب شده
delegation U اعزام نماینده هیات نمایندگی
legislators U شارع عضو هیات مقننه
selection U دسته یا هیات انتخاب شده
legislator U شارع عضو هیات مقننه
striking a jury U تعیین هیات منصفه با روش حذفی
oligrachy U هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
struck U هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
principal challenger U رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
stubs U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
perverse verdict U رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
inquisition U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisitions U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
order of council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
panel U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panels U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
summary conviction U حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
indict U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. U هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
open verdict U رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
executive agreement U موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
venire facias tot matrons U دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
rider U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
riders U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
peremptory challenge U رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
corporations U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
summing up evidence U نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
special verdict U رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
challenges U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
presentment U اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
gestalt psychology U روانشناسی گشتالت روانشناسی هیات نگر
misdirection U در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
arrest of judgment U سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
planning comission U هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com